کد مطلب:29884 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:92

کینه توزی ها نسبت به پیامبر خدا












6100. امام علی علیه السلام:قریش، تمام كینه هایی را كه با پیامبر خدا در دل داشتند، با من آشكار كردند و پس از من نیز آن را درباره فرزندانم، آشكار خواهند كرد. مرا چه با قریش؟! من فقط به امر خدا و پیامبرش به مبارزه با آنان برخاستم. اگر مسلمان بودند، آیا این، پاداش كسی است كه خدا و پیامبرش را اطاعت می كند؟![1].

6101. امام علی علیه السلام:خداوندا! در برابر قریش از تو یاری می طلبم. آنان انواع زشتی ها و خیانت ها را علیه فرستاده ات در دل، پنهان داشتند و از انجام دادنِ آنها درماندند، كه تو میان آنان و او جدایی انداختی. پس، این آزار و اذیّت ها قسمت من شد و بر من فرود آمد.

خداوندا! تا زمانی كه من زنده ام، حسن و حسین را در پناه خویش نگاه دار و فاسقان قریش را بر آنان مسلّط مكن، و آن هنگام كه مرا به سوی خود می خوانی، خود بر ایشان نگهبانی و تو بر همه چیز، ناظر و گواهی.[2].

6102. شرح نهج البلاغة:پرسشگری از امام علی علیه السلام پرسید:ای امیر مؤمنان! به نظر شما، اگر پیامبر خدا فرزند پسری داشت كه به سنّ رشد رسیده بود، عرب، امورش را به او واگذار می كرد؟

فرمود:«خیر؛ بلكه او را می كشت، اگر چه آنچه من انجام دادم، انجام نمی داد. عرب، از كار محمّدصلی الله علیه وآله ناخرسند بود و به آنچه خداوند از فضل خویش به وی بخشیده بود، حسادت می ورزید. روزگار وی سخت گذشت، تا آن جا كه به همسرش تهمت زدند و شترش را رم دادند، با این كه نیكی های بسیاری به آنان كرده و نعمت های بزرگی به آنان ارزانی داشته بود.

پس از رحلتش نیز برای این كه رهبری را از خاندانش باز ستانند، [ با هم] همراه شدند و اگر قریش، نام وی را وسیله ای برای ریاستْ و نردبانی برای عزّت و حكومت نمی یافت، پس از رحلت او هرگز یك روز هم خدا را عبادت نمی كرد و به خوی های پیشین خود برمی گشت، شتران باردار، چهارساله می شدند و هشت ساله هایش باكره می گشتند.[3].

خداوند، كشورهای بسیاری را به دست آنان فتح كرد [ و آنان] پس از سختی و مشقّت، ثروتمند شدند. سپس آنچه از اسلام در دیدگانشان زشت می نمود، زیبا جلوه كرد و در قلب های بسیاری از ایشان كه نسبت به دستورهای دینی تردید داشتند، ثبات برقرار شد و گفتند:چنانچه آن [دینِ] حق نبود، این گونه نمی شد.

آن گاه، این كشورگشایی ها را به اندیشه های سردَمداران و حُسن تدبیر فرماندهانی كه بر آن كار گمارده بودند، نسبت دادند و نزد مردم، قومشان را بلندپایه و دیگران را دون پایه معرّفی كردند و ما را از فراموش شدگان برشمردند.

التهابشان خاموش گشت و صدا و آوازه شان بریده شد و روزگار، علیه ما خورد و نوشید. سال ها به همین منوال گذشت و بسیاری از بلندپایگانِ مُردند و افرادی كه شناخته شده نبودند، پا به عرصه نهادند.

اگر [پیامبرصلی الله علیه وآله را] فرزندی بود، چه می شد؟! شما آگاهید كه پیامبرصلی الله علیه وآله مرا به خاطر نژاد و خویشاوندی، به خود نزدیك نكرد؛ بلكه به خاطر جهاد و خیرخواهی [ من ]چنین كرد. آیا فكر می كنید كه اگر او پسری داشت، آنچه را من انجام داده ام، انجام می داد؟! یقیناً به اندازه ای كه من نزدیك شدم، نزدیك نمی شد. افزون بر آن، این نزدیكی، نزد قریش، دلیلی برای برخورداری از شأن و مقام نبود؛ بلكه خود، وسیله ای بود برای محرومیّت و مظلومیّت.

بار الها! تو آگاهی كه نه خواهان حكومت بودم و نه خواهان بهره مندی از جاه و مقام. به درستی كه خواهان برپایی فرمان های تو، اجرای دستورهایت، قرار دادن امور در جایگاهش، باز گرداندن حق به صاحبانش، گام نهادن بر روش پیامبرت، و راهنمایی گمگشتگان بر راه های رستگاری ات بوده ام».[4].









    1. شرح نهج البلاغة:764/328/20، ینابیع المودّة:6/407/1.
    2. شرح نهج البلاغة:413/298/20.
    3. مَثَلی است كه در بازگشتن كارها به وضع سابق خود، زده می شود. (م)
    4. شرح نهج البلاغة:414/298/20.